علائم ظهور قائم از دیدگاه روایات
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 44
بازدید کل : 1960
تعداد مطالب : 15
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 15
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 43
:: بازدید ماه : 44
:: بازدید سال : 201
:: بازدید کلی : 1960
نویسنده : هادی دریالعل
جمعه 26 فروردين 1390

نگاهي به تحولات مصر از ديدگاه روايات عصر ظهور

       

اوضاع ملتهب مصر و خروش انقلابي ملت بزرگ اين سرزمين بر عليه مزدوران شيطان بزرگ ما را بر آن داشت تا نگاهي به تحولات جاري در مصر و بررسي انطباق آن با روايات عصر ظهور داشته باشيم.


 

مصر كشوري بزرگ با جمعيتي 75 ميليوني ، يكي از كشورهاي مهم خاورميانه و شمال آفريقا به حساب مي آيد ، وجود علماي طراز اول اهل سنت در الازهر مصر ، موقعيت سوق الجيشي آن و پل ارتباطي ميان سه قاره آسيا ، اروپا و آفريقا ، همسايگي با رژيم صهيونيستي و علل ديگر مصر را بعنوان كشوري مهم و اثرگذار در معادلات منطقه اي و جهاني مطرح نموده است.



 

ائمه اطهار(ع) نيز با بيان روايات متعددي به ترسيم اوضاع مصر در عصر ظهور پرداخته اند كه از اهميت اين كشور در تحولات عصر ظهور خبر مي دهد.


 

با نگاه به روايات عصر ظهور چنين برداشت مي شود كه مصر در عصر ظهور شاهد چند واقعه مهم خواهد بود :


1- التهاب و درگيري سراسري در مصر و حركت مردم بر عليه حاكمان اين كشور
2- كشته شدن حاكم مصر به دست مردم
3- ورود نيروهاي خارجي به مصر
4- وجود حركت اسلامي در مصر و استقبال از امام زمان(عج) در هنگام ظهور

1- التهاب و درگيري سراسري در اين كشور و حركت مردم بر عليه حاكمان

 

روايات متعددي كه از اوضاع مصر در عصر ظهور خبر مي دهند ، اوضاع اين كشور مهم را در آستانه ظهور ملتهب و همراه با درگيري و جنگ گزارش مي دهند.


 

البته بنابر روايات بخشي از اين التهابات و درگيريها داخلي بوده و قيام مردم بر عليه حاكمان را نشان مي دهند از آنجائيكه كه حاكم مصر در آستانه ظهور بدست مردم مصر كشته مي شود و با كشته شدن او حوادث شدت مي يابد مي توان نتيجه گرفت كه آغاز تحولات مصر منشا داخلي دارد هرچند در ادامه پاي نيروهاي خارجي نيز به اين سرزمين باز مي شود.


امنيت از مصر رخت برمي بندد و نظام آن از هم مي پاشد نسخه خطي ابن حماد ص 78
(حكومت ) مصر چون سرگين شتر از هم مي پاشد. نسخه خطي ابن حماد ص 78
مصر همانند بصره خرد و نابود خواهد شد

الفتن لابن حماد ج 1/ص292


 

اين روايات جملگي نشان دهنده وجود درگيري و التهاب و عدم امنيت در مصر در آستانه ظهور است.


 

İmage

2- كشته شدن حاكم مصر

 

يكي ديگر از تحولات مهم مصر در آستانه ظهور كشته شدن حاكم اين كشور مي باشد كه حداقل در سه روايت ذكر گرديده است.


« اهـل مـصـر سادات(حاکمان) خـود را مـى كـشـنـد» بشارت الاسلام ص 176
« پیش از ظهور قائم (عج) فرمانروای شام و مصر کشته می شوند ...»
 

الملاحم و الفتن ص ۲۰ ، بشاره الاسلام ص ۱۸۵


« هنگامی که مردم مصر زمامدار خود را بکشند و پرچم های " قیس و عرب" وارد مصر گردد و در آن متمرکز شود »

الزام الناصب ص 185 ، بشاره الاسلام ص 175 و 192



 

روايات نشان ميدهند كه در آستانه ظهور حاكم مصر به دست مردم اين سرزمين كشته خواهد شد ، اين واقعه همزمان با چنين رويدادي در منطقه شام مي باشد.


 

اندكي پس از قتل اين حاكم پرچم هاي ديگري وارد مصر مي شود كه بر طبق روايات بر ضد حركت مردمي مصر بوده و تلاش دارند تا حركت مردمي را سركوب نمايند اما اينكه تا چه حد موفق خواهند شد ، مشخص نيست.


 

با توجه به اينكه دو روايت از سه روايت مذكور كشته شدن حاكم مصر را منسوب به مردم اين كشور مي دانند مي توان نتيجه گرفت كه كشته شدن اين حاكم بدنبال حركت و خيزش مردمي مي باشد و نه در حادثه اي اتفاقي( مانند قتل عبدالله پادشاه عربستان و يا در تسويه حسابهاي فردي و جناحي ) و يا بدون پشتوانه و بدون حركت سراسري مردمي ، بلكه قتل اين حاكم در ادامه حركت مردمي سرزمين مصر مي باشد فلذا روايات شريف كشته شدن اين حاكم در آستانه ظهور را توسط مردم دانسته اند.



 

نكته ديگري كه وجود دارد اين است كه برخي در گذشته مصداق حاكمي كه در آستانه ظهور كشته خواهد شد را " انور سادات " رئيس جمهور خائن مصر مي دانستند كه از قضا داراي نام سادات نيز بوده است ، هرچند محققيني مانند علامه كوراني مخالف اين نظريه هستند و بيان مي دارند كه " سادات " در اين روايت اسم خاص نيست و نمي توان گفت به صورت قطع اين حاكم مقتول مصر در روايات همان سادات بوده است ، البته هيچ منعي وجود دارد كه مصداق آن حاكم كشته شده هم انور سادات باشد و هم حاكم ديگري كه در آستانه ظهور كشته خواهد شد هرچند احتمال قوي تر اين است كه اين حاكمي كه در آستانه ظهور كشته خواهد شد نمي تواند انور سادات باشد زيرا اين قتل در فاصله زماني بسيار نزديك به ظهور و متصل به آن رخ خواهد داد فلذا انطباق آن بر سادات سخت است.



 

همچنين روایت بیان می دارد که بعد از کشته شدن حاکم مصر پرچم های " قیس و عرب " که نویسندگان محترم کتابهای عصر ظهور و یوم الخلاص آنها را همان لشگر مغرب و بربر می دانند ، مصر را اشغال خواهند نمود (که بعد از مرگ سادات چنین چیزی واقع نشد) ، بنابر این با توجه به اینکه با آشکار شدن بسیاری از نشانه های ظهور ، ظهور بسیار نزدیک است ، این احتمال که حاکم مذکور " حسنی مبارک" رهبر مزدور مصر باشد ، بسیار زیاد بوده و قريب به يقين است.


 

İmage

محققين اعتقاد دارند كه تحولات بزرگ مصر در سال ظهور رخ خواهد داد و از حركت مردمي تا كشته شدن حاكم مصر و ورود نيروهاي خارجي به اين كشور كه همزمان با آغاز فتنه سفياني مي باشد بيش از يك سال طول نخواهد كشيد فلذا تمام اين نشانه ها از اين امر حكايت دارد كه حاكمي مصري كه در آستانه ظهور به قتل مي رسد همان حسني مبارك خواهد بود ان شاالله كه با كشته شدن او تحولات مصر سرعت و شدت بيشتري مي يابد.


2- ورود نيروهاي خارجي به مصر در فاصله زماني بسيار نزديك به ظهور
 

« از نشانه های او (امام عصر(عج)) ، کوچ کردن مغربی ها به سوی مصر است و آن در عهد سفیانی است »

بشاره الاسلام ص 177، 183 – الملاحم و الفتن ص 47 و ...


« مغرب بر مصر چیره می شود و شامات را تحت سیطره خود درمی آورد »

الزام الناصب ص 185 و الامام المهدی ص 233 و...


« هنگامی که پرچم های زرد وارد مصر شوند و بر سرزمین مصر چیره شوند ..... »
 

الملاحم و الفتن ص 70



 

امیرالمومنان :


« نشانه خروج او درگیر شدن سه لشگر است ، لشگری از عرب ، که بدا به حال مصر از حوادثی که به دست آن لشگر بر مصر روی می دهد ، و لشگری از بحرین از جزیره آرال از سرزمین فارس ، و لشگری از شام ، که یکسال درگیری بین آنها طول می کشد.»

الزام الناصب ص 158


« بربر(1) به سوی وادی شام خروج می کند »

الملاحم و الفتن ص 47


« سپاه بربر با پرچم های زرد بر فراز یابوهای نیرومند و بیشمار روی می آورند و وارد مصر می شوند و اهل مغرب به سوی مصر خروج می کنند ، هنگامی که وارد مصر شوند ، سفیانی به حکومت می رسد»

بشاره الاسلام ص 186 ، الامام المهدی ص 96 و ...


پرچم هاي قيس و عرب وارد مصر مي شوند

. ارشاد مفيد ص 340 و الزام الناصب ص 185


نشانه حادثه مدينه ، روي آوردن زمامدار مصر است

. ملاحم و الفتن ص 47


هنگامي كه پرچم هاي زرد به مصر برسند با تمام قدرت از منطقه فرار كن و هنگاميكه آنها وارد شام بشوند ديگر موقع بلا فرارسيده است.

ملاحم و الفتن ص 30 بشاره الاسلام ص 109


هنگامي كه امير اميران در مصر قيام كند و صفها فشرده شود و هزارن سپاهي گرد آيد

. الزام الناصب ص 109 بشارت السلام ص 49 و 176



« مغربی بر مصر چیره می شود و شامات را تحت سیطره خود درمی آورد»

الزام الناصب ص ۱۸۵ ، الامام المهدی ص ۲۳۳



 

پيامبر (ص ) :

مـردى از قـريـش(و در نقلي ديگر از بني اميه) بـنام اءخنس در مصر وجود دارد كه به قدرت مى رسد، آنگاه بر او پيروز مى شوند و يا قدرت از او گرفته مى شود و به روم مى گريزد و روميان را به اسكندريه مى آورد و در آنجا بـا مـسـلمـانـان بـه نبرد مى پردازد و اين نخستين حادثه است

(كتاب فيض القدير مناوى ج 4 ص 131 و كتاب برهان ص 200 (منقول از ابن عساكر )



 


روايات متعددي از ورود نيروهاي خارجي به مصر در آستانه ظهور خبر مي دهند ، در مجموع اين اسامي براي نيروهاي خارجي در روايات بيان شده است : اهل مغرب ، اهل غرب و روميان ، قوم بربر ، صاحبان پرچم هاي زرد و ...
هرچند علامه كوراني در كتاب عصر ظهور در بررسي وقايع مصر بيان مي كند كه اين نيروهاي خارجي به احتمال قوي و به خاطر وجود منابع روايي همان غربي ها هستند ولي عملاً در بررسي اوضاع كشور مغرب در عصر ظهور ، بيان مي دارد كه اهل مغرب(كشورهاي شمال قاره آفريقا ) در آستانه ظهور در مصر حضور دارند و پس از عبور از مصر به سوي منطقه شام حركت كرده و پس از درگيري با صاحبان پرچم هاي سياه ، از آنان شكست خواهند خورد.(2)(عصر ظهور - ص 173 )

البته علامه كوراني نقش نيروهاي شمال آفريقا در مصر را بيشتر نيروهاي حافظ صلح و يا بازدارنده عربي ذكر مي كند كه به خاطر اوج گيري درگيريها وارد اين كشور شده اند و يا مي تواند بخاط محافظت از قبطيان(مسيحيان) در برابر حملات مسلمانان باشد.
دسيسه دشمنان براي فراهم كردن زمينه مداخله خارجي در مصر(نيروهاي حافظ صلح)
و مهار حركت اسلامي مردم مصر

اما آنچه صحيح تر به نظر مي رسد اين است كه نيروهاي خارجي به احتمال قوي شامل نيروهاي غربي و نيروهاي عربي اهل مغرب باشد كه با هدفي مشترك وارد مصر شده است ، ممكن است كه اين نيروها در قالب نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل وارد مصر شوند كه البته با شيطنت كشورهاي غربي اكثريت قريب به اتفاق اين نيروها از كشورهاي غربي و ناتو و همچنين كشورهاي عربي شمال آفريقا كه اكنون تحت تسلط مزدوران استكبار مي باشد ، تشكيل شده باشد و هدف مشتركي براي اين نيروها تعريف شود و آن توقف و ممانعت از به ثمر رسيدن حركت مردمي و انقلابي مصر باشد.

اين احتمال وجود دارد كه با اوج گيري تحولات مصر و شدت يافتن آنها مزدور مصر براي اينكه زمينه حضور نيروهاي خارجي را فراهم آورد ، به انجام كشتار وسيع مامور شود و البته خود اين حركت بي رحمانه موجب كشته شدن وي توسط مردم گردد و بعد از اين تحولات خونين سازمان ملل كه بازيچه دست استكبار و صهيونيسم است با برنامه اي از قبل طراحي شده براي كنترل اوضاع مصر و جلوگيري از كشتار مردم! و در واقع براي فرونشاندن موج حركت مردمي وارد با ارسال نيروهاي حافظ صلح بين المللي موافقت نمايد كه اين نيروها طبق سناريوي نوشته شده دشمنان بايد اكثراً از نيروهاي غربي و البته براي كسب وجهه از نيروهاي كشورهاي عربي شمال آفريقا كه همپيمان غربيان هستند ، تشكيل شده باشند.
شكست مداخلات دشمنان در مصر و تداوم حركت انقلابي

البته آنچه از روايات بدست مي آيد اين است كه دشمنان در سركوبي حركت مردمي مصر شكست خواهند خورد زيرا به فاصله اندكي و در هنگام ظهور مردم مصر با شور و اشتياق فراوان از سپاه استقبال كرده و امام عصر(عج) بدون جنگ وارد اين كشور مي شود.

البته شكست نيروهاي خارجي در مصر دلايل مختلفي مي تواند داشته باشد من جمله اينكه براي سپاه كشورهاي شمال آفريقا ماموريت ديگري نيز بيان مي گردد و آن حركت بسوي شام است و مدت حضور آنها در مصر كم است ، و ظاهراً دشمنان براي تضمين موفقيت فتنه سفياني و مديريت تحولات شام و محافظت دولت يهود نياز مبرم به سپاه اهل مغرب(شمال آفريقا ) دارند و لذاست كه اين سپاه از مصر راهي شام مي گردد و بدين صورت زمان كافي براي برخورد با حركت مردمي در مصر براي دشمنان وجود ندارد ، در واقع دشمنان كه به علت بيداري اسلامي با كمبود نيرو مواجه هستند مجبورند كه طرح هاي خود را نيمه تمام بگذارند و نيروهاي خود را به نقطه حساس تر ببرند و مي توان گفت كه اصلي ترين برنامه دشمنان در هنگام ظهور فتنه سفياني مي باشد فلذاست كه مي بينيم با وجود اينكه نيروهاي اهل مغرب براي كنترل حركت مردمي در مصر مورد نياز مي باشد ولي چون حركت سفياني بسيار مهم است با نقشه دشمنان اين نيروها به شام اعزام مي گردند.
4- وجود حركت اسلامي در مصر و استقبال از امام زمان(عج) در هنگام ظهور

سمت و سوي كلي تحولات مصر در عصر ظهور مثبت ارزيابي مي شود ، محققين اعتقاد دارند كه اين تحولات صبغه اسلامي دارد ، فلذاست كه دشمنان تلاش مي كنند حركت مردمي مصر را سركوب نمياند.
چند روايت وجود دارد كه اين حركت پررنگ اسلامي را كه احتمالا به درگيري با سفياني نيز منجر مي گردد ، نشان مي دهد :

هنگامي كه مردي حكومت شام را به دست آورد و ديگري بر مصر دست يابد ، آنگاه شامي(سفياني) و مصري با يكديگر به جنگ پردازند و مردم شام قبيله هايي از مردم مصر را به اسارت بگيرند و مردي از خراسان (سيدخراساني) با پرچم هاي سياه كوچكي از خراسان به سوي شام حركت كند و او همان كسي است كه زمينه را براي حكومت مهدي(عج) فراهم مي آورد. ملاحم و الفتن ص 23
پيش از سفياني ، مصري و يمني خروج و قيام مي كنند. بحار ج 52 ص 210

اهل غرب به سوي مصر هجوم مي آورند همينكه وارد مي شوند ، فرمانروايي سفياني برقرار مي شود ، و قبل از آن شخصي مردم را بسوي آل پيامبر(ص) دعوت مي كند. بحار ج 52 ص 208
چون سفياني از حق منحرف شود و از شاهراه دين خارج شود ، نژاد قيس از مصر قيام مي كنند و با سپاه سفياني مقابله مي نمايند.
منتخب الاثر ص 465
وقتي كه سفياني در سرزمين مصر وارد شد ، مدت چهارماه در آن سرزمين مي ماند .... الفتن لابن حماد ج 1/ص290

(ممكن است منظور از سفياني در اين روايت همان نيروهاي حامي سفياني يعني غربي ها و يا همپيمانان سفياني يعني اهل مغرب باشد ، زيرا هر سه گروه يعني سفياني ، اهل غرب و اهل مغرب(حاكمان كشورهاي شمال آفريقا ) هدف مشترك دارند و آن مقابله با حركت اسلامي ملتهاي منطقه است)

اينكه اين مرد مصري انقلابي مذكور در روايات كيست يا مصداق كسي كه مردم را به اهل بيت(ع) دعوت مي كند ، چه كسي مي باشد نمي توان دقيقا اظهار نظر كرد ، اما مهم اين است كه اين روايات به خوبي وجود جوي اسلامي و انقلابي در مصر كه حتي تا دعوت به اهل بيت(ع) نيز پيش مي رود ، را نشان مي دهند.

البته چند روايت نيز وجود دارد كه نشان دهنده درگيري سفياني با اهل مصر است ، هرچند علامه كوراني اين مسئله را بعيد مي داند اما به طور كامل نمي توان آن را رد كرد ، زيرا جو اسلامي و انقلابي كه در مصر در آستانه ظهور به وجود مي آيد و روايات بالا نيز آن را نشان مي دهد ، مي تواند دليلي براي تقابل ميان سفياني يا حاميان او و اهل مصر باشد ، هرچند اين تقابل مي تواند ابعاد گوناگوني داشته باشد ، البته عده اي اعتقاد دارند كه مصداق شخص مصري كه در روايات وجود دارد همان اسماعيل هنيه و جنبش حماس است و در اين صورت پذيرفتن درگيري ميان سفياني و مصري آسانتر مي نمايد ولي چيزي كه در آن اكثر محققين متفق القول هستند وجود جوي اسلامي و انقلابي در مصر در آستانه ظهور كه توام با حركت مردمي بر عليه حاكمان اين كشور مي باشد.
از سويي ديگر روايتي هست كه وجود نور هدايت و اسلام را در عصر ظهور در مصر بيان مي دارد.

مهدى (ع) مصر را منبر (پايگاه تبليغى ) خود قرار مى دهد و اين مطلب در روايت عبايه اسدى از على (ع) چنين وارد شده است :
شـنـيـدم امـيـرمـؤ مـنـان (ع) در حـاليـكـه شـكـوائيـه مـى كـرد (در حال تكيه ) و من ايستاده بودم فرمود: در مصر منبرى بنا كنم و دمشق را ويران سازم و يهود و نـصـارى را از تـمـام شهرهاى عربى بيرون مى كنم و با اين چوب عرب ها را مى رانم . عـبـايـه مى گويد: گفتم : بگونه اى خبر مى دهى كه گويا پس از مرگ زنده مى شوى ؟ فـرمـود: بـعـيـد اسـت اى عـبـايـه ، بـه خـطـا رفـتـى ! مـردى از تـبـار مـن چـنـيـن مـى كند. بحار ج 53 ص 60


همچنين رواياتي كه نشان دهنده استقبال مردم مصر از امام زمان(عج) دارد ، نشان مي دهد كه مصر در عصر ظهور ، در دست مردم و انقلابيون مسلمان است و لشگر اسلام بدون جنگ و درگيري بر اين سرزمين كهن قدم مي گذارد.

و نيز از على (ع) در مورد حضرت مهدى (ع) و يارانش چنين وارد شده است .
((آنگاه (مهدى و يارانش ) به سوى مصر رهسپار مى شوند و حضرت بر منبر آنجا بالا مـى رود و مـردم را مـخاطب قرار داده و براى آنها سخن مى گويد: زمين در اثر عدالت شاد و خرم مى گردد و آسمان باران رحمت خود را فرو مى بارد و درختان بارور مى شوند و زمين گـيـاهـان خـود را بـيـرون داده و چـهـره خـويـش را بـا گـل و گـياه براى اهل زمين مى آرايد حيوانات وحشى در امن و امان بسر مى برند بطوريكه در راههاى روى زمين مانند چهار پايان اهلى به چرا مى پردازند، نور دانش در دلهاى مؤ منان افكنده مى شود، بگونه اى كه هيچ مؤ منى نياز علمى ، به برادر دانشمند خود ندارد در آن روز آيـه ((و خـداونـد بـى نـيـاز كـنـد هـر كـدام را از گـشـايـش خـود)) مـصـداق پـيـدا مى كند بشارت الاسلام ص 71

از اين دو روايت چنين استفاده مى شود كه مصر در حكومت جهانى اسلام ، بدست حضرت مهدى (ع) پـايـگـاه عـلمـى و تـبليغى شناخته شده اى در جهان خواهد شد. بويژه با توجه به عبارت ((در مصر منبرى بنا خواهم كرد)) و ((آنگاه بسوى مصر روانه مى شوند و او بر مـنـبـر آنـجـا بالا مى رود)) يعنى حضرت مهدى (ع) و يارانش ‍ راهى مصر مى شوند اما نه براى فتح آنجا يا تثبيت حكومت حضرت در آنجا، بلكه بدين جهت كه مصر از امام و يارانش (ارواحـنـا فـداهم ) استقبال مى كند از اين رو آنجا را به عنوان منبر و كرسى خطابه خويش انـتـخـاب نـموده ، چنانكه جد بزرگوارش اميرمؤ منان (ع) بدان وعده داده است و نيز براى ايـنـكـه پـيـام خـود را از آنـجا به اهل مصر و جهان متوجه نمايد.
مصر قدم به قدم بسوي تحولات بزرگ متصل به ظهور

كمي تامل در روايات عصر ظهور در مورد مصر و تحولات جاري نشان مي دهد كه اين شرايط تا چه اندازه منطبق بر فرمايشات روايات شريف مي باشد ، همچنانكه بيان شد با تامل بر روايات مي توان دريافت كه اوضاع مصر ديگر آرام نخواهد شد ، مصر ايام سخت و البته باشكوهي را در پيش دارد ، همه دريافته اند كه خاندان مبارك ديگر در مصر جايگاهي ندارد ، استكبار جهاني به هيچ وجه از مصر چشم نخواهد پوشيد زيرا به نتيجه رسيدن انقلاب مصر قطعاً تداوم انقلابهاي ديگري را در پي خواهد داشت و از سويي ديگر مصر داراي مرز مشترك با رژيم صهيونيستي بوده و انقلاب در آن بسيار خطرناك است ، از اين روست كه دشمنان تلاش دارند كه قدرت را به دست مزدوري ديگر بسپارند ، قبل از آنكه به دست انقلابيون و گروههاي مخالفي چون " اخوان المسلمين " كه تفكرات نزديك به جمهوري اسلامي ايران را دارد. فلذاست كه غرب با پيش بيني اين روزها از قبل مهره صاحب وجهه خود را آماده كرده و اينك روانه ميدان نموده است تا با ژست مخالفت با استبداد مبارك و استكبار آمريكا بتواند انقلاب مردمي مصر را مهار كند ، اما بعيد است كه البرادعي بتواند ملت بپاخواسته مصر را فريب دهد .

اگر غرب بداند كه اين حنايش رنگي ندارد به دنبال راديكاليزه كردن فضا خواهد رفت تا بتواند با ايجاد جو كشت و كشتار در مصر ضرورت حضور نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل را به تمام جهانيان بقبولاند و سپس در مرحله اجرا ، نيروهاي كشورهاي غربي و همچنين سران و عربهاي شمال آفريقا كه متحد استكبارند را با لطايف الحيلي براي مهار كردن حركت اسلامي مردم مصر روانه اين سرزمين كند ، هرچند روايات شريف بيان مي دارند كه با وجود اين دسيسه ها و حضور نيروهاي غربي و عربي در مصر ، همچنان آتش انقلاب مقدس شعله ور خواهد ماند تا متصل به قيام جهاني مستضعفان گردد.
تاثير تحولات عظيم كنوني بر فتنه سفياني

بدون شك تحولات عميق كنوني و حركت و بيداري اسلامي در منطقه كه پيام نفرت از مزدوران را به گوش همه آنان رساند ، تاثير مستقيمي بر كيفيت و زمان فتنه سفياني خواهد داشت. ما اعتقاد داريم كه دشمنان مجبور خواهند شد تا فرصت هست و هنوز طوفان حركت مردمي شديدتر و عميق تر نشده است فتنه فريب آلود سفياني را آغاز كنند ، همچنانكه ديديم موج خواست و اراده مردمي حتي به اردن رسيده و اعتراضات جدي به عبدالله دوم صورت گرفته و زمزمه هاي درخواست بركناري وي نيز به گوش مي رسد ، و اين يعني زنگ خطر جدي براي استكبار و صهيونيسم در خاورميانه و علي الخصوص فتنه از پيش طراحي شده سفيانيبه يقين هرچه زمان بگذرد بر عمق بيداري اسلامي و قدرت و عمق طوفان مستضعفين افزوده خواهد شد ، لذا دشمنان ناچار از اجراي نقشه هاي جديد هستند هرچند براي آنها هزينه دار بود و سنگين تمام شود شايد كورسوي اميدي براي آنها كه در آستانه نابودي هستند بوجود آيد.

با اين نگاه مي توان انتظار داشت كه دشمنان ممكن است براي توقف موج برخواسته در كشورهاي خاورميانه ناچار به اجراي سناريويي باشند كه ضمن جلب توجه اذهان مسلمانان و فراموش و تضيعيف كردن موج فعلي ، براي مزدور بزرگ خود در منطقه يعني عبدالله دوم چهره سازي كرده و كسب اعتماد نمايند كه ما اين سناريو را در طي مقاله اي مفصل بررسي نموديم و بيان كرديم كه هدف اصلي اين سناريو قهرمان سازي از عبدالله دوم و منجي نشان دادن وي براي مسلمانان است و اين سناريو ممكن است در پي وقوع جنگي دروغين و زرگري ميان اردن و اسرائيل به دنبال تخريب مسجد الاقصي اجرا شود و هدف آن زمينه سازي براي اجراي طرح خاورميانه بزرگ و يا همان خروج سفياني مي باشد كه البته در حال حاضر علاوه بر اهداف گفته شده ، امروز برای دشمنان ، به حاشيه راندن موج انقلاب اسلامي در كشورهاي منطقه (كه براي استكبار بسيار هراس آور است ) ، نیزمی تواند به عنوان هدفی ضروری مطرح باشد.

 

تاثير قطعي شدن و انتشار خبر مرگ ملك عبدالله بر انقلاب اسلامي در كشورهاي عربي

وقايع عجيب عربستان در طول 3 ماه گذشته براي آگاهان كمترين شكي باقي نمي گذارد كه وقايع چندماه گذشته اين كشور طبيعي نيست و اين كشور همچون ساير كشورهاي عربي ديگر آبستن حوادثي بزرگ مي باشد ، انطباق قابل تامل حوادث چندماه گذشته عربستان بر روايات و بيان مخفي ماندن مرگ عبدالله در روايات و رفتار حكومت عربستان و گردانندگان پشت صحنه در دور نگاه داشتن عبدالله جعلي از عربستان اين بشارت را مي دهد كه بزودي زود با برملا شدن خبر اين مزدور بزرگ استكبار تحولات بزرگي در داخل عربستان ، خاورميانه و جهان ايجاد خواهد شد ، آغاز قطعي جنگ قدرت در ميان شاهزادگان تشنه قدرت ، آغاز طوفان اعتراضات مردمي كه هم اينك نيز(با وجود مخفي نگاه داشتن خبر مرگ عبدالله) در عربستان ديده مي شود ، تزلزل شديد در مزدوران منطقه اي استكبار كه وجود عبدالله براي آنها پشتوانه اي بود ، و موج شادي و بشارت در منطقه از شيعيان يمن گرفته تا شيعيان ايران و لبنان و در آخر تقويت مضاعف موج انقلاب اسلامي در منطقه ، همه و همه مژده مي دهد كه بزودي با خبري بزرگ و شگفت انگيز موج دوم انقلاب اسلامي در كشورهاي خاورميانه برخواهد خواست و اقيانوس پرخروش مستضعفين به حركت درخواهد آمد كه براي دشمنان هيچ راه فرار و چاره اي جز بكارگيري حربه آخر باقي نخواهد ماند.
اما آيا ما اينك در متن حوادث بزرگ ظهور قرار داريم؟!
آيا تحولات بزرگ ظهور آغاز شده است؟!
آيا قرار گرفتن مزدوران شيطان در كنار فرعون مصر و قرار گرفتن ملتها در كنار انقلاب اسلامي ايران نويد بخش آغاز نبرد نهايي نيست؟!
آيا در ماههاي پيش رو و با آغاز تحولاتي بشارت بخش سرنوشت تازه اي براي بشريت در كره زمين رقم خواهد خورد؟!
آيا زمان رهايي مستضعفين فرا رسيده است؟!

تجلیل از خراسانی در روایات محکم شیعه:

۱-  هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به راه افتاد به سویش بشتابید ولو با سینه خیز رفتن بر روی برفها باشد ، که صاحبان آن پرچم ها  طرفداران حق هستند ، آنها حق را مطالبه می کنند ولی به آنها داده نمی شود ، نبرد می کنند و پیروز می شوند ، آنچه می خواستند به آنها داده نمی شود ، نبرد می کنند و پیروز می شوند آنچه می خواستند به آنها داده می شود ولی آنها دیگر نمی پذیرند ، گویی با چشم خود می بینم که شمشیرها را حمایل کرده اند ، و پیش می تازند تا پرچم ها را به مهدی(ع) تسلیم  کنند ، آگاه باش که آنها یاران مهدی اند و زمینه سلطنت جهانی او را فراهم می سازند ، دلهای آنها چون قطعات آهن است ، هنگامی که پرچم های سیاه را مشاهده کردید که از سوی مشرق به حرکت درآمده فارسیان را گرامی بدارید که دولت ما در میان آنها می باشد. غیبت شیخ طوسی ص ۲۶۲

۲-رسول اللَّه(ص): اى جعفر آیا نمى‏خواهى تو را بشارت دهم؟ آیا تو را باخبر نسازم؟ عرض کرد: چرا یا رسول اللَّه، آن حضرت فرمود: چند لحظه پیش جبرئیل نزد من بود و به من خبر داد کسى که آن پرچم را به قائم مى‏سپارد از نسل تو است، آیا مى‏دانى او کیست؟ عرض کرد: نه، فرمود: او همان کسى است که صورتش چون دینار است و دندانهایش چون شانه منظم و شمشیرش چون شعله آتش است، با خوارى داخل کوه مى‏شود و با عزّت از آن بیرون مى‏آید، و جبرئیل و میکائیل او را در میان مى‏گیرند.
غیبت نعمانى-ترجمه غفارى، ص: ۳۵۰

۳- و خروج رجلٍ من ولد الحسین ابن علی

مردی از اولاد حسین پیش از ظهور حضرت مهدی قیام و انقلاب خواهد نمود
کمال الدین و اتمام النعمه، شیخ صدوق، با تحقیق علی اکبر غفاری، چ اسلامی، ج ۱، ص ۲۸۳٫

۴-فرمانده آنها مردی از تمیم بنام شعیب بن صالح است ، بزرگ و کوچک شمشیر به دست گرفته و وارد کارزار می شوند ، سید حسنی (حسینی) که صورتش چون ماه تابان است در این نبرد شمشیر می زند. ، بحارالانوار ج ۵۳ ص ۱۵ و ۳۵

تجلیل از خراسانی  در روایات محکم اهل سنت:

۱-سفیانى دستور کشتار اهل کوفه و مدینه را مى دهد . در همین وقت پرچم هاى سیاه از خراسان مى آیند . فرمانده کل ، جوانى(جوانمردی) از بنى هاشم است که در دست راستش خالى دارد . خدا کار و راهش را آسان و هموار مى کند . در «تخوم» خراسان نبردى خواهد داشت . سید هاشمى روانه رى مى شود و مردى از بنى تمیم را براى جنگ با امویان به طرف اصطخر مى فرستد که به او شعیب بن صالح مى گویند . سفیانى، مهدى و هاشمى در منطقه « بیضاى اصطخر » به هم مى رسند . چنان نبردى میانشان رخ مى دهد که خون تا ساق اسب ها مى رسد ! ابن حماد /۸۶

۲-امیرمؤمنان(ع) می‌فرمایند: «سفیانی و صاحبان پرچم‌های سیاه با یکدیگر روبرو می‌شوند در حالی که میان آنان جوانی(جوانمردی) از بنی‌هاشم است که در کف دست راستش، خال (خلل)است و در پیشاپیش لشکریان او، شخصی از قبیلة بنی تمیم به نام شعیب بن صالح قرار دارد».
ابن حماد، فتن، ص ۸۶٫

با توجه به این روایات که در مدح و تجلیل از سید خراسانی وجود دارد عجیب است که به راحتی چنین نسبتهایی داده میشود و این نشان از بی اطلاعی و کم اطلاعی منتقد محترم دارد

حتمی بودن قیام سفیانی

یکی دیگر از نقدها بر فیلم این بود که سفیانی بسیاری از روایاتش ضعیف هست و حتی امکان بداء در سفیانی نیز وجود دارد! و برای اثبات این امر خودشان به روایت ضعیف سندی از امام جواد(ع) درمورد احتمال بداء در نشانه سفیانی پرداختند! که قابل تامل هست

بعد از این توضیح مختصر، به تحقیق در نشانه حتمی ظهور، سفیانی می پردازیم.
در روایات به حتمی بودن خروج سفیانی اشاره شده است؛ این مطلب در روایات متعدد و معتبری با تعابیر مختلفی چون: «محتوم»، «لابدّ‌‌منه»، «حتم من الله»،«لابدّ ان یکون»، «لایکون قائم إلا بسفیانی» و «خمس قبل قیام القائم»… بیان شده است.
امام سجاد علیه‌السلام در حدیث معتبری فرموده¬اند:
«… إنّ أمر القائم حتم من الله و أمر السفیانی حتم من الله و لایکون قائم إلا بسفیانی»
… قیام قائم از ناحیۀ خداوند قطعی است و خروج سفیانی نیز قطعی است. هرگز قیام قائم بدون سفیانی نخواهد بود.

از جمله در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:

السُّفْیَانِیُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِی رَجَب‏.
سفیانی از علایم حتمی است و قیام او در ماه رجب خواهد بود.
و نیز امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیه ﴿ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده﴾ فرمودند:
«أنهما أجلان: أجل محتوم و اجل موقوف. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الذی لایکون غیره. قال: و ما الموقوف؟ قال: الذی لله فیه المشیۀ. قال حمران: انی لارجو أن یکون أجل السفیانی من الموقوف! فقال أبوجعفرعلیه‌السلام: لا والله أنه لمن المحتوم».
آنهادو اجل‌اند: اجل محتوم و تغییرناپذیر و اجل موقوف و مشروط. حمران پرسید: اجل محتوم چیست؟ فرمود: اجلی که جز آن نخواهد شد. حمران عرض کرد: اجل موقوف و مشروط چیست؟ فرمود: آنچه اراده خداوند در آن راه دارد و قابل تقدیم و تاخیر و برطرف شدن است. حمران عرض کرد: امیدوارم قیام سفیانی از علایم موقوف و مشروطی باشد که بدا در آن راه دارد! امام فرمودند: به خدا سوگند که چنین نیست، او از علایم حتمی است.
در این روایت، امام علیه‌السلام اجل مسمّا را به اجل محتوم تفسیر کرده اند، و سپس سفیانی را جزو محتوم ها دانسته‌اند.

و نیز در حدیث دیگری فرموده اند:
«إن من الامور أمورا موقوفة و ُامورا محتومة. و أن السفیانی من المحتوم الذی لابدّمنه»؛
برخی از امور موقوف و مشروط اند و برخی محتوم و تغییر ناپذیر، و سفیانی از علایم حتمی است که بی¬تردید رخ خواهد داد.
و در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:

مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا بُدَّ أَنْ یَکُونَ مِنْ قَبْلِ قِیَامِ الْقَائِمِ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ وَ الْمُنَادِی مِنَ السَّمَاء.
از حتمیاتی که پیش از قیام قائم خواهند بود: شورش سفیانی، فرورفتن در بیداء، قتل نفس زکیه، و ندای آسمانی است.
و نیز در روایات، سفیانی در کنار نشانه های حتمی ظهور قائم قرار گرفته و منحصر شده است. از جمله در روایتی از امام صادق ع نقل شده است:
خَمْسٌ قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ ع الْیَمَانِیُّ وَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْمُنَادِی یُنَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفٌ بِالْبَیْدَاءِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّة.
پیش از قیام قائم پنج نشانه است: خروج یمانی، سفیانی؛ نداء آسمانی، خسف بیداء، قتل نفس زکیه.
تنها اشکالی که به این نظریه است مستند به روایتی در الغیبه نعمانی می‌باشد که متن روایت چنین است:
«عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری قال: کنا عند أبی جعفر محمد بن علی الرضا علیه‌السلام فجری ذکر السفیانی و ما جاء فی الروایۀ من أنَّ أمره من المحتوم. فقلت لأبی جعفر علیه‌السلام: هل یبدولله فی المحتوم؟ قال: نعم. قلنا له: فنخاف أن یبدولله فی القائم، فقال: أنّ القائم من المیعاد والله لایخلف المیعاد»؛
ابوهاشم می گوید: نزد امام جواد علیه‌السلام بودیم. از سفیانی و روایاتی که بر آن اساس قیام او حتمی خواهد بود، سخن به میان آمد. به حضرت عرض کردم: آیا خداوند در حتمی ها هم بدا روا می دارد؟ فرمود: آری. عرض کردیم: می ترسیم در ظهور قائم نیز بدا روا دارد! فرمود: قیام قائم علیه‌السلام از وعده های الهی است و خداوند خلف وعده نمی کند.

در پاسخ می‌توان گفت:
سند روایت یاد شده، ضعیف است. بنابراین، با روایات متعدد و معتبری که بر حتمی بودن و تغییر ناپذیری قیام سفیانی دلالت دارند، قدرت تعارض نخواهد داشت.
این روایت، خبر واحد است، و روایاتی که قیام سفیانی را از علایم حتمی می دانند، مستفیض و بلکه نزدیک به تواتر هستند.
و همانطور که گفته شد، از تقابل میان علایم موقوف و حتمی که در برخی از روایات آمده، برمی‌آید که سفیانی از دایره علایم موقوف، خارج است. بنابراین، حمل محتوم بر آنچه احتمال بدا در آن راه دارد، وارد کردن علایم محتوم به دایره علایم موقوف است که بر خلاف ظاهر روایات است. بلکه نتیجه این سخن، لغو بودن تقسیم بندی علایم به حتمی و غیر حتمی است.

 

نبرد سفیانی با ایرانیان زمینه ساز ظهور

پس از کشتارهاى سپاه سفیانى در نجف و شهادت علما و صالحان و مؤمنان و خراب کردن مقبره شریف حضرت على(ع) و اسیر کردن زنان نجف و تاراج اموالشان، جنگ را تا منطقه اصطخر در ایران مى‏کشاند.
سید خراسانى از مؤمنان ایران براى نجات اهل عراق یارى مى‏طلبد. در پى آن سپاهى پر توان و مستعد جمع مى‏شوند که پیشاپیش آنها شعیب ‏بن صالح حرکت مى‏کند. در منطقه اصطخر ایران سپاه خراسانى (صاحبان پرچم سیاه) با سپاه سفیانى مقابله مى‏کند و جنگى عظیم رخ مى‏دهد. پرچمهاى سیاه پیروز گشته و سپاه سفیانى درهم مى‏شکند که این اولین شکست سفیانى پس از آن همه پیروزى‏هاى پى درپى و سریعش درگذشته است. پس از آن مردم به حضرت مهدى(ع) دل بسته و چشم انتظار دیدارش گشته و به جست‏وجویش مى‏پردازند.

ارتباط شعیب با خراسانی

در مورد یکی دیگر از نقدها درمورد این که شعیب کلا وجود ندارد و دارای اسنادی ضعیف هست و با  خراسانی هم ارتباطی ندارد د مورد قابل ذکر است:

۱-     شعیب بن صالح یکی از نشانه های سید خراسانی در روایات هست که با عبارت (بین یدیه شعیب) آمده است و نشان از ارتباط آن هست

۲-     درمورد وجود کلی شعیب و اینکه شخصیتی مثبت هست به ذکر یک روایت قوی السند از عمار یاسر بسنده میکنیم:

عمار یاسر می گوید از معصوم شنیدم : شعیب بن صالح زیر لوای مهدی(عج) خواهد بود ( نسخه الفتن .صفحه ۳۶ مترجم: محمد جواد نجفی )

و در آخر خطاب به برخی محافل عرض میکنیم که حجم ۱۲۰۰ نشانه ظهور که در روایات ذکر شده است آیا صرفا باید پنهان بماند؟ پس طبق نظر منتقدین چه زمانی ؟ توسط چه کسانی؟ و توسط چه نهاد علمی؟ باید این نشانه های ظهور تفسیر بشود؟ آیا در هر عصر و زمانی وقتی هیچ کسی حق ورود به این مباحث را نداشته باشد پس تکلیف چیست؟

آیا طبق قاعده اصولی((مقدمات حکمت)) شارع مقدس اسلام ، امورات را مهمل و مجمل بیان کرده است یا حتی ریز ترین نشانه ی ظهور را هم تببین کرده است؟ برای چه کسی بیان شده است؟

پس لازم است افراد به خود بیایند و بیش از این ظهور حضرت صاحب(عج) را به عقب نیندازند

آیا واقعا بیش از هزار و اندی سال غیبت کبری دوران کمی هست که ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم؟ و اسیر واژه ها و هوس ها هستیم؟

قابل توجه هست وقتی که به آمار گوگل توجه میکنیم در بخش زبان فارسی تا اکنون حدود  ۹۴ هزار صفحه و همچنین حدود چند هزار صفحه اینترنتی به زبان لاتین و همچنین بیش از ۱۶۰۰ صفحه اینترنتی به زبان عربی اینترنتی به بحث و بررسی پیرامون سید خراسانی بودن آیت الله خامنه ای پرداخته اند.

آیا این حجم بالای ده ها هزار سایتی به زبان های مختلف گویای فهم مشترک کاربران و مخاطبان به طور یکسان نیست و همچنین ۱۳۰ هزار سیات عربی و فارسی وقتی واژه ( شعیب بن صالح) را وارد میکنیم یک فهم مشترک را می بینیم!

علائم حتمی ظهور امام زمان (عج)

علائم حتمی، علائمی هستند كه پیش از ظهور حتما اتفاق خواهند افتاد. با ظهور این علائم، مردم متوجه نزدیك شدن، و به پایان رسیدن شب سیه و ظلمانی می شوند و پس از آن حضرت ظهور می فرمایند و جهان را با عدالت و حكومت خود، از ظلمها و بدیها می رهانند.
در اینجا به تبیین برخی از علائم حتمی ظهور می پردازیم :
تعریف دجال: دجال در لغت دَجَل به معنای روكش نمودن یك شئ است كه باطن آن كم‌ارزش باشد ولی روی‌ آن زرق و برق داده یا طلاكاری كنند بنابراین وقتی دجال را برای كسی بكار می‌برند یعنی‌ آن شخص منافق، دروغگو و فریبنده است[1] البته معانی متعددی كه گاه به ده معنا می‌رسد برای این واژه ذكر شده است، كه به عنوان نمونه به یكی از آنها اشاره شد.
پیشینه دجال:
تاریخچه دجال به قبل از اسلام برمی‌گردد در كتاب انجیل نام دجال نیز به میان آمده است از آیات انجیل استفاده می‌شود كه دجال به معنای دروغگو و گمراه كننده است و چنین استفاده می‌شود كه داستان خروج دجال و زنده بودنش در آن زمان هم در بین نصاری شایع بوده و در انتظار خروجش بوده‌اند[2] در اسلام نیز سخن از دجال به میان آمده است و روایاتی در این موضوع از فریقین وارد شده است، كه روایات اهل سنت در این باب به مراتب بیشتر از روایاتی است كه در منابع شیعه موجود می‌باشد و اكثر روایات شیعه نیز در این موضوع برگرفته شده از منابع حدیثی اهل سنت می‌باشد.
مرحوم علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعه ارزشمند الامام المهدی با عنوان «تاریخ الغیبه الكبری» بحث مفصلی را به بررسی دجال اختصاص داده است ایشان معتقدند كه اخبار دجال مبتلا به دو اشكال جدی هستند. اول ضعف سندی دوم دلالت بر ایجاد معجزات مضلّه كه به لحاظ قوانین كلامی محال است. كه خداوند سبحان قدرت خرق عادت و اظهار معجزه را به افراد گمراه و گمراه‌كننده واگذار نماید.
و بعضی از محققین دیگر ریشه تعریفات و توصیفاتی كه در رابطه با دجال به ما رسیده است را به دو روایت برمی‌گردانند كه در كتاب بحارالانوار و كتب دیگر نقل شده است كه از دیدگاه علم رجال سند این دو روایت ضعیف می‌باشد و نمی‌شود به این توصیفات اعتماد نمود.[3] 1.دجّال:
به قول بعضی از محققین بزگوار[4] روایات را اگر حمل بر معنای رمزی كنیم از كنار گذاشتن آن روایت بهتر است مخصوصاً روایات دجال كه بعضی از آنها به شخص حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌رسد و متعین است كه بگوییم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به یك سلسه معانی حقیقی گسترده اجتماعی با این عبارت اشاره نموده‌اند.
اما دیدگاه ما: از منظر ما اصل قضیه دجال به طور اجمال صحت دارد ولی تعریفات و توصیفاتی كه درباره‌اش شده است مدرك قابل اعتمادی ندارد. و این قضیه بدون تردید با افسانه‌هایی آمیخته شده است كه صورت حقیقی خود را از دست داده است.
در مجموع می‌توان بیان نمود كه دو دیدگاه راجع به دجال وجود دارد.
[5] 1 . دجال شخصی: كه در برخی روایات توصیفاتی برای او ذكر شده است مانند دجال مردی چاق،‌سرخ ‌رو، موی سر مجعّد، چشم راست او اعور، چشم او مانند دانه انگوری است كه بر روی آب قرار دارد.
و در روایت دیگر آمده است در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دجال موجود بوده است و نامش عبدالله یا صائد بن صیه است. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اصحابش به قصد دیدار او به خآنهاش رفتند او مدعی خدائی بود عمر خواست او را به قتل برساند ولی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مانع شدند.[6]
قابل توجه است كه محمد ابن یوسف گنجی در كتاب البیان صفحه صد و هشت در این مطلب تردید كرده روایتی را نقل می‌كند كه خود فرزند صائد دجال بودن خود را انكار می‌كند اشاره می‌نماید به روایتی كه مسلم از قول او نقل كرده است كه می‌گوید: پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: دجال فرزند ندارد و من دارم پیامبر فرمود دجال وارد بر مكه و مدینه نمی‌شود ولی من در مدینه به دنیا آمدم و اكنون می‌خواهم به مكه بروم.
[7] و عده‌ای دیگر از بزرگان نیز دجال را نماد و سمبل می‌دانند و این نكته را نیز باید توجه داشت جدا از اینكه روایات دجال قابل اعتماد هستند یا خیر و اینكه شیعه هم مانند اهل سنت مسأله دجال را قبول دارند یا نه و با چشم‌پوشی از اینكه دجال شخصی است یا نوعی یك نظریه دیگری نیز درباره دجال وجود دارد و آن اینكه دجال را بعضی جزء اشراط الساعه و علائم قیامت شمرده‌اند اگر این احتمال پذیرفته شود پرونده بحث دجال در باب علائم ظهور بسته خواهد شد خصوصاً كه بعضی روایات این برداشت را تأیید می‌نمایند از جمله روایتی از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ كه ده نشانه قبل از وقوع قیامت را شمارش می‌فرمایند از جمله خروج دجال كه در منابع مختلف و معتبر این رایت نقل شده است.[8] 2 . دجال نوعی و سمبلیك: علامه سیدمحمد صدر در این باره می‌فرماید: مفهوم دجال سمبل پیچیده‌ترین و خطرناك‌ترین دشمن اسلام و خداست و این در واقع توصیف نمودن و جهان‌بینی ماتریالیستی غرب است
نكته بعدی: محل خروج دجال است كه در روایات مكآنهای مختلفی برایش نقل شده است از جمله اصفهان، خراسان، سجستان و همچنین سرنوشت دجال كه عاقبت به دست چه كسی به هلاكت می‌رسد كه در این باره روایات دو دیدگاه را مطرح می‌كنند بعضی قائلند كه ب



:: بازدید از این مطلب : 697
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.